جمعه 16 اردیبهشت قرار گذاشتیم به اتفاق عمه اینا بریم فشم ساعت هشت صبح هر کاری میکردم آروین بیدار نمی شد صدای تلویزیون زیاد کردم آروین چشاشو باز کرد و دوباره بست و خوابید صداش کردم تا گفتم آروین بیدار شو میریم دده زودی بلند شد و گفت سباس (لباس) جوراب ،کفش آردین دده بعد صبحونشو دادم و آماده شدیم عمه اینا هم از راه رسیدن و به اتفاق هم راهی شدم از شانس ما مسیر فشم شلوغ و ترافیک سنگین بود برا همین مسیرو به سمت دریاچه عوض کردیم یه جایی سر سبز و خلوت پیدا کردیم ولی یه مشکل داشتیم باید از رود خانه رد می شدیم با ماشین مشکل بود و نمی تونستیم با ماشین بریم اون سمت رود خانه برا همین تصمیم گرفتیم خودمون از رودخانه رد ب...